آیا در قرن بیست و یکم می توان برداشت های متفاوتی از آزادی داشت؟

ایده تقدس فرد و حقوق جدایی ناپذیر او در طول چندین نسل در تطوری طولانی به یک موضع «تو نمی توانی به من بگویی چکار کنم» تغییر کرده است.

جان لاک دیروز، - گروه غرب از نگاه غرب خبرگزاری فارس: چیزهای اندکی وجود دارد که به گستردگی ایده یا احساس آزادی به مثابه خیری همگانی مورد پذیرش قرار گرفته باشد.

همه چه لیبرال، کمونیست، اسلام گرای رادیکال، باشند و چه یک جنبش حاشیه ای یا تشکیلات واشنگتن ، ادعا می کنند که برای رسیدن به یک آزادی از میان انواع آزادی است - دست کم برای کسانی که در جبهه آنها قرار دارند - که مبارزه می کنند.

تفسیر ما از این کلمه قطعا با گذر زمان تغییر کرده، ولی پذیرش گسترده آن را به عنوان متعالی ترین هدف اخلاقی  نمی توان انکار کرد.

با این حال در رهگذر سال ها معنای  آزادی تعریف ضیق تری پبدا کرده و در حال حاضر به نظر می رسد که تفسیر آن عمدتا در دست غرب قرار داشته باشد.

مدافعان یک جهان چند قطبی تاکنون برداشت روشنی را از آزادی مورد نظر خود دست کم در جهت منافع خود ارائه نداده اند تا دفعه بعدی که واشنگتن تلاش کرد جرقه یک انقلاب رنگی را در حیاط خلوتشان روشن کند، با عرضه آن به مقابله برخیزند.

انحصاری کردن ایده ما از آزادی همیشه به گونه ای نبوده که هیچ فضایی را برای مقداری انعطاف پذیری باقی نگذارد.