مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
چهارشنبه، 5 آذر 1399 ساعت 04:452020-11-25اجتماعي

حکایت مردمان شهرم از ورود متجاوزگری کوچک


ساعت از 7 شب گذشته از پنجره اتاقم محله رو دید میزنم.

تقریبا اکثرا مغازه ها بسته اند.

هراز گاهی ماشینی رد می شود که انگار سرعتی فزاینده برای رسیدن دارند تا به ساعت 9 شب نرسیده به مقصد برسند.

- ایسنا/آذربایجان غربی ساعت از 7 شب گذشته از پنجره اتاقم محله رو دید میزنم.

تقریبا اکثرا مغازه ها بسته اند.

هراز گاهی ماشینی رد می شود که انگار سرعتی فزاینده برای رسیدن دارند تا به ساعت 9 شب نرسیده به مقصد برسند.

  انگار نه انگار وسط هفته است بیشتر شبیه روزهای تعطیله، حتی پرنده ها هم پر نمی زنند.

از طرفی غبار غم روی چهره محله و شهر پاشیده از طرفی هم جای خوشحالی است که همه برای دیدن روزهای سبز و شاد دست در دست هم دادند تا یک متجاوز کوچکی که از سال گذشته به حریم کشور، شهر و حتی خانه ها نفوذ کرده را کنترل کنند.

در این بین پای درد و دل برخی اصناف که بنشینی گله دارند از اوضاع موجود، البته پر بیراه هم نمی گویند ولی چاره ای نیست.

عباس اقا آرایشگاه محله در صف نانوایی می گوید: چاره ای نیست باید همه دست به دست بدهیم تا سرعت انتشار این ویروس لعنتی کم بشود.

هرروز خبرهایی از فوت یا حتی بیماری دوستان و اقوام را می شنوم.

پیر و جوان، زن و مرد و با گذشت 70 سال از عمرم تا به حال اینقدر متاثر نشده بودم.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

حکایت مردمان شهرم از ورود متجاوزگری کوچک

حکایت مردمان شهرم از ورود متجاوزگری کوچک