جدال دامپزشکان با مرگ و قاچاقاین تنها گرفتاری دامپزشکان نقطه صفر مرزی ایران و پاکستان نیست. اینجا ماجراهایی است که هر دامپزشکی را فراری می دهد. خودشان می گویند کسی سرش درد نمی کند که جانش را کف دستش بگیرد و روی خط مرزی کار کند یا به زاهدان منتقل می شود یا قید کار اداری را می زند و به تهران، - کیش یا شیراز می رود و کلینیک دامپزشکی می زند. چه کسی است که بدش بیاید در قلب شهر آن هم در دفتری شیک و تر و تمیز بنشیند و سگ و گربه مداوا کند؟ به گزارش سایت قطره و به نقل ازایسنا، روزنامه شهروند نوشت: تا چشم کار می کند بیابان بی آب و علف است که لکه های نقره ای روی دامانش، درخشش کورکننده دارد. لکه های نقره ای نمک های تفتیده هستند که خشکسالی با آن، خاک مرده چابهار را کفن کرده است. جاده سنگلاخ و ناهموار است و هرازگاهی سرنشینان ون سبزرنگ را به بالا پرتاب می کند. جوان سیه چرده و لاغراندامی که موهای وز پرپشتی دارد، فرمان را با احتیاط می چرخاند و می گوید: چابهار یعنی چهار بهار! قدیم تر اینجا آب وهوا هر چهار فصل سال بهاری بود. مرد میانسال که جامگ گشاد و سفیدی به تن دارد، غلیظ تر ادا می کند: . بود! دیگر نیست. دیگر خشکسالی همه را از اینجا فراری داده است و اگر بازارچه مرزی راه نیفتد بقیه هم می روند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |