مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
شنبه، 4 اسفند 1397 ساعت 03:052019-02-22حوادث

ماجرای کامیون شهادت


بچه ها تکبیر گفتند، هنوز تکبیر بچه ها تمام نشده بود که یکی از هواپیماها شیرجه زد روی جاده و دیدم به سمت ستون کامیون هایی که ما سوار بودیم در پرواز است.

- همزمان باصدای شیرجه اش صدای انفجار آمد و یکی از راکت هایش به فاصله نزدیکی از جاده سمت چپ ما زمین خورد.

به گزارش سایت قطره و به نقل ازایسنا، سید مجید میرمحمدی از رزمندگان پیشکسوت واحد تخریب لشکر 10 سیدالشهدا (ع) در خاطره ای پیرامون شهادت 6 همرزمش در جریان عملیات والفجر 8 روایت می کند: 13 کامیون نیروها را سوار کرده بود و به سمت اروند کنار می رفتیم.

وقتی می خواستیم سوار کامیون بشویم من رفتم جلوی کامیون بغل دست راننده نشستم.

همین طور که داشتم می رفتم بالا یکی از همرزمانم به نام عبدالحمید شاه حسینی به من گفت: سید بیا پیش ما، بیا عقب.

گفتم: من حوصله اش را ندارم پشت کامیون بشینم می روم جلو.

گفت: بیا اینجا، نیایی ضرر می کنی.

گفتم: نه ضرر نمی کنم، جام خوبه.

رفتیم توی کامیون نشستیم و کامیون حرکت کرد.

در جاده که می رفتیم ناگهان صدای پدافندها درآمد، صدای توپخانه و آتش و همه چیز منطقه شلوغ شد.

پدافندها شلیک می کردند.

بچه ها هم پشت بار کامیون برای خودشان شعر می خواندند و گاهی هم صدای قهقه شان می آمد که یک دفعه صدا زدند هواپیما رو زدند.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

ماجرای کامیون شهادت

ماجرای کامیون شهادت