وقتی خوابگاه دخترانه را حسینیه کردیم/ یک عزاداری سادهشب اول محرم نسرین نشسته بود توی اتاق و پیاز پوست می گرفت برای شام. چند لحظه از پیاز و چاقو دست کشید و به ما ریزه خواران درگاهش نگاه کرد و گفت: نچ. - اینجوری نمیشه. گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو-سارا گریانلو؛ شب اول محرم نسرین نشسته بود توی اتاق و پیاز پوست می گرفت برای شام. چند لحظه از پیاز و چاقو دست کشید و به ما ریزه خواران درگاهش نگاه کرد و گفت: نچ. اینجوری نمیشه! نسرین هم اتاقی من بود. مشهور به اینکه اول دست و پا بوده بعد نسرین شده! هرکس با استادی به مشکلی بر می خورد: نسرین، هرکس دلتنگ پدر و مادر خود در شهرستانی دور می شد: نسرین، هرکس با هم اتاقی اش دعوا می کرد: نسرین، چاه حمام می گرفت: نسرین، شوفاژ خوابگاه کار نمی کرد : نسرین، اعتراضی به ریاست دانشگاه می شد: نسرین! حتا سرپرست خوابگاه هم در پاره ای امور دست به دامن نسرین می شد. یک هفته قبل از شروع ماه محرم مسئله ای پیش آمد و حراست دانشگاه سرپرستی را در موضوع ورود و خروج به خوابگاه بازخواست کرد. کارد می زدیم خونش در نمی آمد. بساط دیر آمدن ها و زیر سیبیلی رد شدن ها و ورود و خروج هر دم بیلی جمع شد و مطمئن بودیم دست کم یکی دو ماه تا شل شدن حکومت نظامی زمان لازم است. سالهای قبل ایام محرم می رفتیم بیت. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |