مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
شنبه، 28 مرداد 1396 ساعت 12:102017-08-19اجتماعي

روایتی جالب از پنج سال زندگی متاهلی شهید حججی


دفعه آخری که می خواست به سوریه برود به محسن گفتم من مطمئنم شما این بار که می روید به شهادت می رسید.

گفت: «هنوز برای شهادتم مطمئن نیستم؛ ولی دعا کن روسفید بشوم.

- دفعه آخری که می خواست به سوریه برود به محسن گفتم من مطمئنم شما این بار که می روید به شهادت می رسید.

گفت: هنوز برای شهادتم مطمئن نیستم؛ ولی دعا کن روسفید بشوم.

من که اما هنوز مصر بر شهادتش بودم.

به گزارش سایت قطره و به نقل ازایسنا، اصفهان زیبا نوشت: شنبه بیست و یکم مرداد نودوشش؛ آفتاب هنوز در آسمان است که به نجف آباد می رسیم.

اینجا دیواری نیست که عکس محسن بر روی آن نباشد؛ اصلا انگار همه کوچه ها و خیابان ها را با نگاه نافذش قُرُق کرده است! وجب به وجب این شهر او را فریاد می زند.

از قلب های مردمانش بگیر تا شیشه خودروها! آنقدر با سر ش دلنوازی کرده است که حالا حالاها نامش از سرزبان مردمان این دیار نمی افتد! به خانه شان که می رسیم جمعیت پشت جمعیت نشسته است.

گروهی می روند و گروهی تازه از راه می رسند.

صدای آقا محسن هم از بلندگوهای داخل حیات به گوش می رسد: سلام علی آقا، سلام باباجان، سلام پسر گلم .

گوشه به گوشه نشانه ای از قهرمان این خانه به چشم می آید؛ اما علی یک و نیم ساله؛ انگار مجسم ترین نشانه است که بیقرار در آغوش زن ها می چرخد.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

روایتی جالب از پنج سال زندگی متاهلی شهید حججی

روایتی جالب از پنج سال زندگی متاهلی شهید حججی