گریه نکن احمدرضا احمدی!چاپ دوباره "من فقط سفیدی اسب را گریستم" بهانه این نوشتار است. "احمدرضا احمدی" در کنار چاپ مجموعه شعرهای تازه اش، این مجموعه ی شگفت را نیز، دیگربار در سال 1394 در نشر "آوانوشت" به دست و دل چاپ سپرده است؛ کتابی در هیأتی شاعرانه، با طرح جلدی از "منوچهر یکتایی" که ادای دِینی به اوست. این کتاب به دبیری "م. طاهر نوکنده" منتشر و به "پرویز دوایی" نیز تقدیم شده است. همه ی این نام ها را که کنار هم بگذاری، به این نتیجه می رسی که باید دیگر بار در این کتاب تأمل کرد. من تمام پلّه ها را آبی رفتم/ آسمان خانه ی ما/ آسمان خانه ی همسایه نبود/ من تمام پلّه ها را که به عمق گندم می رفت/ گرسنه رفتم/ من به دنبال سفیدی اسب/ در تمام گندم زار فقط یک جاده را می دیدم/ که پدرم با موهای سفید از آن می گذشت. / من تمام گندم زار را تنها آمده بودم/ پدرم را دیده بودم/ گندم را دیده بودم/ و هنوز نمی توانستم بگویم: اسب من/ من فقط سپیدی اسب را گریستم/ اسب من را درو کردند. ص17 شاید این نکته عجیب به نظر برسد، ولی واقعیت دارد که "احمدرضا احمدی" با این همه شعر بشکوه، به اندازه ای که باید و شاید در دوره و نسل جوان ما شهرت ندارد. کتاب هایش سال هاست مستمر به چاپ می رسند و به چاپ های مکرّر هم می رسند و نامی پرآوازه هم دارد؛ ولی آن قدر که استحقاقش را دارد، شعرش در ذهن م برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |