کاوشی در مضامین انتقادی شعر برخی از شاعران معروف دهه اول انقلاب اسلامی - بخش دوم و پایانی انتقاد از عملکرد روشنفکران غیر دینیهر چه شاعر، به جامعه نزدیک تر و با مردم عصر خویش، پیوسته تر باشد، دست نقادان و تحلیل گران، برای بررسی اوضاع فرهنگی آن عصر، بازتر است. - 4. انتقاد از شهر و شهرنشینی مضمون دیگری که در اشعار شاعران انقلاب، در شعر این دهه، انتقادات فراوانی را به خود اختصاص داده است، شهر و شهرنشینی است. این انتقاد، در اشعار محمدرضا عبدالملکیان، بیش از هر شاعر دیگری، نمود پیدا کرده است: آموخته شد / وحشت آهن و سیمان و سکوت / تا بپوسد دستت در سیمان / و بمیرد حرفت در وحشت. (عبدالملکیان، 1366: 109 ـ 106) این شعر که در سایه احساسی لطیف و روستاگونه، درون مایه ای اعتراض آلود دارد، حکایتی است از بیگانگی یک چوپان در شهر و تعریضی به مضیقه های شهرنشینی. (کاکایی، 1376: 114) سلمان هراتی نیز در اشعار خود، از شهر و شهرنشینی انتقاد می نماید؛ چراکه سادگی و طراوت را در آنجا مشاهده نمی کند: نگاه کن هوای دود گرفته شهر / تنفس راحت را از ما گرفته است / دلم برای فضای ناپیدای مه، لک زده است / [. ] / این جا همه با آسمان حرف نمی زنند / این جا زیر نور نئون، آسمان پیدا نیست. (هراتی، 1364: 82 ـ 81) مجموعه شعری ریشه در ابر ، تقابل روستا و شهر است. او روستا را نماد پاکی و صداقت و شهر را نماد ناپاکی و فریب می داند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |