با اجازه قیصر یک اتفاق طلایی!قیصر، دیگر یک قیصر امین پور نیست. امین پوری است که به دنبال قیصرش- قیصر نه به معنای قیصر روم- بلکه به معنی نازنین گمشده ای، باید: هی به دنبال گشت؛ - خبرگزاری فارس"- گروه ادبیات انقلاب اسلامی: تا وقتی هرکس به فکر خویش است، مثال: مثال این ضرب المثل است: کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من! اگر چنین آشفتگی ای باشد، در هر کجای جهان: ناگفته پیداست آنچه که در آینه ی ذهن و زبان تک تک بسیاری نقش می بندد ، فقط چهره ی خودش هست و خودش؛ و معیار ارزش ها ، تنها و تنها: نفع خودش است. در این صورت، اینکه دیگران چه جور زندگی می کنند، اینکه بیمارند یا تب دار، دیگر اصلا برای من ِ نوعی مهم محسوب نخواهد شد. مهم این خواهد بود که چرا نتوانستم حتی آخرین لقمه را از گلوی بغل دستی ام-مثلا در تانزانیا- بیرون بکشم، و خودم ببلعم. وقتی نفع، فقط نفع شخصی شد، چنین رفتاری در هر قاره ای از جهان: نه تنها عیب نیست؛ بلکه یک نوع زرنگی هم هست. با این تفکر، طبیعی ست که نمره ی انشای این شعر: بنی آدم اعضای یکدیگرند، که در آفرینش ز یک گوهرند ، همیشه یک صفر کله گنده است. برای ساکن چنان تفکری-زندگی ای: عاطفه یعنی اینکه: شخص من چقدر در آرامشم! سیل بیاید، زلزله بیاید، لانه ای آشیانه ای فرو بریزد، بارانی بر بام خرابه ای ضرب گیرد، همه و همه، برای او: هیچ و هیچ است. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |