شهریار؛ از شاعری زندانی تا حافظ ثانیشهریار می دانست نردباز عشق اگر جان در نَبَرد هم ببازد، حریفانش برنده نیستند، و در شعری در رثای «میرزاده عشقی» در کمال صنایع لفظی و معنوی فریاد زد: - شهریار می دانست نردباز عشق اگر جان در نَبَرد هم ببازد، حریفانش برنده نیستند، و در شعری در رثای میرزاده عشقی در کمال صنایع لفظی و معنوی فریاد زد: عشقی نمرد و مرد حریف نبرد او . در دارالفنون برخلاف سروده اش نه تنها سر گل عمرش را بر باد نداد، استاد کهنه کاری گشت که درسش به جای جسم، روان انسان ها را نشانه می رفت. در کلک خیال محو می شود و وزن شعر را از تمام منیت ها می زداید. آنجا که قصه جا می ماند در حیدر بابایه سلام، شهریار می داند گرگ شاهکارش افسانه است که مضمونش را سینه به سینه تا زمان معاصر وی رسانده است. وقتی پای عشق در شعر شهریار به میان می آید، ناگاه بدون مقدمه بر هوای نفس می تازد و عشق را تافته جدا بافته ای از هوس می سراید. سازی اگر به دست می گیرد نه برای طر ب انگیزی بر پایه مطربی است. او از تک تک سیم های سه تارش آوایی می خواهد که همانند آن در مثنوی مولانا و در مطلع دفتر اول به گوش می رسد. سکوت محض شعر وقتی با نت سیم ها در هم می آمیزد، قصه مضمون خود را عوض می کند. جرمش این بود که در اشعارش رژیم را نستود، به رمالی رمالان تاخت. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |