در ستایشِ تکرار تاریخ... من زنده ام کتابی که هر کسی یک بار باید آن را بخواندزنِ جوانی اسیرِ دشمن می شود. زنی که تکه آینه ی کوچکِ شکسته ای است که در مقابلِ بزرگیِ زینبِ کبری گرفته اند. زن، مثل زینبِ کبری که کودکانِ یتیمِ مردانِ کشته شده در واقعه کربلا را تیمار می کرد. - " - تاریخ تکرار می شود . این جمله را بارها شنیده اید حتما. تکرار تاریخ، صورت های مختلفی دارد. همیشه واقعه ی تاریخی، به شکلِ اصلی اش به زمانه ی ما باز نمی گردد؛ اما رشحه ای و نفحه ای از آن ممکن است برای هر کسی ملموس باشد. اصلا چرا قصه را پیچیده می کنم. بگذارید این طور بنویسم: موضوعِ این روایت، اصلا فلسفی نیست. اصلِ قصه، قصه یک زن است. زنی که تنها یک تجلی است از زینبِ کبری. این، مقدمه ی یادداشت است. دقیق ترش را در سطورِ بعدی می نویسم. *** بعد از واقعه عاشورا، زنان حرم را به اسارت می برند. این را حتما شنیده اید. اما شنیدنِ این فاجعه با تجربه اش متفاوت است. در پیشانیِ زنانِ اهلِ حرم، انوارِ قدسی حق تابیده است. علیامخدراتِ کربلایی، گرچه همه در پرده ی حجب اند، گرچه در ذات شان، حیای فاطمی موج می زند، اما همه گی، نوادگان حیدرند. مردی و مردانگی جزو اولین خصائص و خصلت هاشان است. پس، حالا که اسیرند، حالا که در متن فاجعه خیمه زده اند، قرار نیست عرصه را به دشمن واگذارند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |